من زخم های پیکرِ خورشید را دیدم

پرتاپ آتش کردنش را در فراقِ ماه

مه روی من یکدم بیا با من مدارا کن

برگرد و پایان ده به این تنهایی جانکاه

****

راضی نشو قلبم شبیه پیکر خورشید

از دوری ات آتش بگیرد ماه زیبایم

با من بمان و انعکاس روشنی ام باش

تا با حضورت خوش شود احوال دنیایم

*****

من از  تمام وسعت منظومه ی شمسی 

گرمای سحر آمیزِ آغوش تو را خواهم

حتی اگر دائم بچرخد صد عدد کوکب

گِردم به زیبایی وطنازی همه با هم

****

با من بمان مه روی من، حتی اگر سخت است

با یک دل دیوانه عمری را به سر کردن

با من بیا تا بی کران عشق ،جانم شو

با من بمان تا مرز شیرین خطر کردن

****


بگذار حُسن ختم این شعرم همین باشد

با  یاد تو هر روز را خوش زندگی کردن

مه روی من از یاد و رویایت فراتر باش

با من بمان تا ماورای عاشقی کردن



#با صدای من بشنوید :)