راستش نمی دانم چطور و چه وقت ،

ذره ذره دیوانگی ها و جسارت هایم را پرت کردم درون صندوقچه ی خاک گرفته ی وقار

و رویش قفل زنگار گرفته ی حیا زدم

فقط می دانم سخت محتاج خودم هستم

محتاجِ دخترکِ شاد و جسور گذشته ... 

 

 

پ.ن 1 = چند روز پیش پس از سالها مجبور شدم شخصا برای تهیه " پد بهداشتی" به فروشگاه مراجعه کنم ، نمی دانم از خودم خجالت کشیدم! یا از عمل قبیحم یا از نگاه های سنگین و پوزخند مسخره ی آقای فروشنده ی جوان که تا پد بهداشتی را با طمانینه در نایلون مشکی قرار دهد بی جهت کیفم را به دنبال کارت پولی که میدانستم دقیقاکجاست زیر و رو کردم..

 

پ.ن2 = پد بهداشتی برای زنان دقیقا مانند گاز استریل برای افراد جراحت دیده واجب و ضروریست با نگاه های کشدار آنان را معذب نکنید.

 

پ.ن3 = به تازگی فیلمی دیدم با عنوان " پدمن" که طبیعتا هیچ دوبله فارسی برایش وجود ندارد .. بسیار با فیلم خندیدم و به شدت برای ناآگاهی زنانی که نه تنها بی سوادند که جسارت رهایی از آئین مضحک مادربزرگانشان را ندارند افسوس خوردم و دوست داشتم اشک بریزم!  #پیشنهاد_میشود