این فقط شرح یک خواب است و صرفا جهت حک شدن در ذهن نگارش شده است و جنبه ی ادبی ندارد.

معمولا خواب هایم تعبیر دارد و از این بابت خدارا شاکرم مخصوصا وقتی مفهوم خواب هایم را در می یابم..

امروزنزدیک نماز صبح خواب خوبی دیدم که الهی خیر باشد

خواب دیدم زن دایی کوچکم به همراه مادرم رفتند بازار زن دایی 4 النگو داشت با مادرم رفتند 4 النگوی دیگر خریدند

بعد از خرید مادرم به خانه آمد و گفت بیایید فردا برویم النگوهای زن دایی را که با سلیقه من خریده شده ببینیم

فردایش رفتیم سمت خانه زن دایی که خانه جدیدی بود.. نقلی اما تمیز با یک خواب.. دیدم مادربزرگم هم آنجاست و دایی خوابیده

النگوهای زن دایی راهم دیدم طلا بود و زیبا و درشت..

بعد هم دیدم روی زمین حدود 200 شاخه گل نرگس درشت و 50 شاخه گل دیگر که فکر میکنم مریم بود جدا از هم گوشه ای گذاشته شده بودند..

.

.

.

وقتی بیدار شدم حال خوبی داشتم و مدام دعا می کردم تعبیرش خیر باشد.. ظهر که شد با مادربزرگم تماس گرفتم خوابم را که تعریف کردم مادربزرگم خیلی خوشحال شد.. گفت اتفاقا دایی و زن داییت تصمیم گرفته اند بچه دار شوند و دایی میگفت دوست دارم دو قلو باشد..

 

پ.ن1 = یا محمد(ص) خواب دیدم ، یاعلی (ع) تعبیر کن...

پ.ن 2= ان شاء الله که خیر است :)

پ.ن3= بیستمین روز از بهمن ماه هزار و سیصد و نود و هشت.