همیشه این روز حس غم انگیز ترین روز زندگی را دارد..

 

همیشه این موقع دلتنگ کسی می شوم که نمی دانم کیست!

 

و با وجود همه ی تبریک ها و کادو ها.. لبخند ها و زحمات اطرافیان گره ی بسته شده عمق دلم باز نمی شود که نمی شود

 

زیاده گویی بماند کنج گلو..

 

دیروز تولدم بود وارد 27 سالگی شدم ، از تولد 16 سالگی به بعد هیچ کدام از سال های تولدم به راحتی در دهانم نچرخید! 

هر وقت کسی سنم را میپرسد دهان باز میکنم که بگویم شانزده که خاطرم می آید تاریخ انقضای این عدد سالهاست گذشته و گیج می شوم ..

نیمی از عمر رفت ..

 

البته اگر نیمی دیگر باقی باشد :)